زخم ناسور شبه قاره
محمد اسحاق فیاض محمد اسحاق فیاض

 (بهانه شروع مذاکرات هند و پاکستان)

 

در دنیای کنونی سه نزاع ارضی میان کشورها بسیارطولانی و خونین بوده و هنوزهم هیچ راه حلی برای آن پیدا نشده است. اختلاف ارضی میان اسرائیل و فلسطینی، اختلاف مرزی میان هند و پاکستان برسر مسئله کشمیر و اختلاف مرزی میان آذربایجان و ارمنستان برسر ناگورنو قره باغ خونین ترین تنشهای ارضی بوده است که چندین جنگ را تجربه کرده و چندین دهه است، به هیچ راه حلی نرسیده است.

تولد پاکستان هنگام استقلال شبه قاره هند در 14 آگست 1947 محصول بازی سیاسی مذهبی بود که بخشي از مسلمانان هند را به یک کشور مستقل جدا ساخت و پاکستان در عرصه جغرافیایی سیاسی جهان بوجود آمد. این کشوری در همان ابتدای استقلال چالش دامنه داری را با هند بر سر مسئله کشمیر پیدا کرد. زيرا طبق ماده تصويب شده 1940 در كنگره سالانه مسلم ليگ كه خواهان الحاق
ايالات با اكثريت مسلمان به كشور جديد شده بود و اين بند از قطعنامه به صورت قانون درتجزيه شبه قاره به امضاى مسلم ليگ و كنگره و انگليس نيز رسيده بود. پاكستان، كشمير را جزو خاك خود مى دانست و هند نيز حيدرآباد را جزو جداناپذير سرزمين هند مي دانست. نقطه اوج تضاد اين دو قانون در سرزمين هاى كشمير و حيدرآباد آشكار گرديد زیرا حیدراباد اکثرا هندو بود ولی والی آن مسلمان بود که نواب می خواندند و کشمیر اکثرا مسلمان والی اش هندو بود که راجه اش می گفتند، اما هند  در یک حمله سریع حیدرآباد را تصرف کرد ولی رقابت براى به چنگ آوردن كشمير ميان دو كشور هند و پاكستان آغاز شد. اين سرزمين براى هر دو كشور اهميت فراوان داشت، رودخانه هاى جارى ميان خاك هند  و پاكستان از سرزمين كشمير سرچشمه مى گيرد، منابع طبيعى كه در دل كوه هاى كشمير و هيمالياى بزرگ خوابيده بود و بالاخره كوه ها و صخره هاى طبيعى كه سنگرهاى ساخته شده براى دفاع ملى به كار مى رود، ثروت كمى نبود كه يكى از اين دو كشور به سادگى از آن بگذرد. عليرغم اينها علقه دينى، مذهبى و فرهنگى كه ميان دو ملت كشمير و پاكستان وجود داشت راضى به ايجاد حصار مرز جغرافياى سياسى، در بين شان نبودند و براى سردمداران هند نيز دشوار بود كه از سرزمين مادرى شان چشم بپوشند، نهرو و خانواده او که تقریبا نقش اول قدرت را در هند بدست داشت، كشميرى بودند. او هرگز راضى نمى شد كه سرزمين اجدادى او از پيكره هند جدا شود. در گير و دار اين رقابت سنگين، تنها شانس هند مهاراجه هندوى كشميرى بود، فرستادگان دولت دهلى روز به روز خود را به مهاراجه نردیک می کرد  و پاكستان نيز با نرمى و ملاطفت در صدد رام كردن مهاراجه بود. اما او سرانجام در تاريخ 12 اگست 1947 مهاراجه كشمير قراردادى را با

دولتين هند و پاكستان منعقد كرد و خواهان خود مختاری کشمیر شده بود، هردو کشور پاکستان و هند تلاش داشتند تا در سایه این خود مختاری دست طرف مقابل را کوتاه کرده و سپس به این خودمختاری پایان دهد. اما این تلاش ها زیاد طول نکشید زیرا مهاراجه به نفع هند، پاى لايحه الحاق کشمیر را در 26 اكتبر 1947 امضا كرد و کشمیر را دو دستی تحویل هند داد.

این موضوع بجای این که تنش ها را از منطقه کاهش دهد، بستر تحولات دیگری گردید که بیش از 50 سال است که همچنان ادامه دارد و خود به یک بحران بین المللی تبدیل گردیده است. بدین ترتیب پاکستان که خود را مستحق حاکمیت در کشمیر می دانست، در تاریخ 26 اكتبر 1947  به کشمیر حمله کرد و تا نزديكى هاى سرينگر مرکز کشمیر پیش روی کردند. اگر نیروهای پاكستاني با نظم و تربيى كه در نظر گرفته شده بود، عمل
مى كردند، ممكن بود كشمير براى هميشه جزو خاك پاكستان به حساب مى آمد. اين همه  خون  و قربانى هاى  بى شمار را لازم نداشت، شايد چهره هند و پاكستان در رقابت  تسليحاتى غير از چهره اى بود كه فعلا دارند، مردم كشمير نيز در سرگمى سرنوشت شان دچار نبودند. اما پراکندگی نیروهای ملیشه ای پاکستان برای چپاول معابد هندوها و... و حملات منظم سازمان یافته هوایی هند سبب گردید که هند پیشروی مجدد خود را به سوی کشمیر اغاز نماید و مرکز کشمیر را در یک حمله برق آسا تصرف کرد و تنها بخش کوچکی از کشمیر اختیار نیروهای نظامی و ملیشه ای پاکستان باقی ماند.

سرانجام پای سازمان ملل متحد نيز  به قضیه كشمير کشیده شد و در ميان مسايل حل نشده دنيای آن روز در كنار برلين و فلسطين و كوریا قرار گرفت.  اما این سازمان نیز هیچ کاری از پیش برده نتوانست  و بدون این که این جنگ و اختلاف ارضی پایان روشنی داشته باشد، کشمیر در امتداد خطوط جنگى 1948 تقسيم شده باقى ماند یعنی دره كشمير در دست هند  و نواحى شمالى اطراف گلگت در دست پاكستان این موفقت نامه در سایه یک آتش بس به امضا رسید که به توافق نامه سملا معروف است که در واقع توانفق نامه آنش بس بود ولی این خطوط بالاجبار به عنوان خط مرزی میان هند و پاکستان در منطقه کشمیر باقی ماند.

در جنگ 1948 ارتش هند هرچند كه از تصرف كامل كشمير توسط پاكستان جلوگيرى كرد، اما قسمتى از كشمير را از دست داد و نیز حملات پارتی زانی کشمیریهای جدایی طلب از خاک پاکستان به داخل کشمیر ادامه یافت. در سال 1965 دومين جنگ میان هند و پاکستان در گرفت، نيروهاى ارتش هند در آغاز حمله موفق شد كه خطوط دفاعى ارتش پاكستان را درهم بشكند و خسارات سنگينى به ادوات زرهى پاكستان وارد كند. ولى با چند حمله ارتش پاكستان، از هجوم سيل آساى ارتش هند، جلوگيرى شد.

جنرال موسى خان هزاره با ابتكار و نبوغ نظامى خود، شجاعانه در برابر 600 تانك هندى، مقابله كرد و متجاوزين را از لاهور عقب راند و این جنگ نیز بدون آن کدام دستآورد ارضی را به دنبال داشته باشد، به پایان رسید و در جنوری 1966 ايوب خان رئيس جمهور وقت پاكستان و ذوالفقار على بوتو وزير خارجه در تاشكند ازبکستان با لعل بهادر شاسترى نخست وزير وقت هند، دور هم نشستند و معاهده ترك مخاصمه را امضا كردند.

و فرداى آن روز لعل بهادر شاسترى در تاشكند  درگذشت.

سومین جنگ هم زمانی میان هند و پاکستان آغاز گردید که بنگلادیش خواستار جدایی ازپاکستان بود و هند برای انتقام گیری از پاکستان از جدایی بنگلادیش حمایت کرد و با تقویت نیروهای بنگالی زمینه جدایی بنگلادیش را از پاکستان در سال 1971 فراهم کرد.

غايله كشمير، شبه قاره هند راآبستن تحولات پيچيده، خطرناك و حساس کرد و دو كشور هم فرهنگ و هم زبان را تبديل به دشمنان قسم خورده اى  نمودند که براى بقاء روى پلانها و فرمول نظامى فكر كنند و طرح بريزند، تا توازن قوا در دو پله ترازوى شبه قاره حفظ شود. يكى از اين پلانها ضرورت سرمايه گذارى روى ارتش بود. هردو کشور بعد از جنگ اول  كشمير ضرورت تقويت نيروهاى مسلح شان را به خوبى درك كردند، بيشترين سرمايه ملى هردو کشور براى تجهيزات ارتش به مصرف گرفته شد. پاكستان 61 درصد بودجه كشورش را به هزينه ساز و برگ نظامى اختصاص داد، و از اين مجموع 70 درصد براى نيروى زمينى، 20 درصد براى نيروى هوايى و 10 در صد برای نیروی دریایی تعلق گرفت.

رقابت های تسلحاتی سبب وابستگی دو کشور به کشورهای خارجی گردید و هند جانب بلوک شرق را گرفت و پاکستان با کشورهای غربی رابطه برقرار کرد و با استفاده از رقابت های موجود میان هند و چین روابط خود را با چین نیز گسترش داد.

جنگ 1965 بين هند و پاكستان محک ديگرى بود كه بايد هر دو كشور توانايى ارتش شان را در بوته آزمايش قرار دهد، در اين جنگ هرچند كه ارتش هند دست بالايى داشت اما ضربه پذيرى هند كمتر از پاكستان در صورت ادامه جنگ نبود. پس از خاتمه جنگ هر دو كشور به فكر دستيابى به سلاحهاى جديد و مدرن افتادند و آن عبارت بود از «سلاحهاى هسته اى». طرحها و پلانهاى هسته اى شدن دو كشور بعد از جنگ 1965 شدت گرفت، اينها دريافتند كه حفظ بقاء بدون داشتن چنين سلاح هايى ممكن است به خطر بيفتد، بدين ترتيب جنگ و غايله كشمير در حقيقت از حالت اوليه كه منازعه  ارضي بود خارج شد، و دو كشور قبل از آن كه به كشمير بينديشند، به حفظ بقاء مى انديشيدند، با گذشت زمان خطوط ايجادشده جنگ 1948 همچنان مستحكم باقي ماند و تقريبا نا خواسته تبديل به مرز رسمى و بين المللى دو كشور گرديد.

هند زودتر از پاكستان از كشورهاى سوسياليستى برای بدست آوردن دانش هسته ای كمك گرفت، زيرا اين كشورها ديواره هاى ايجاد شده در اطراف كشورهاى بلوك شرق، توسط پيمانهاى غربى را به خوبى درك مى كردند، لذا امكانات وسيع فنّى و مواد اوليه سلاح هاى هسته اى را در اختيار هند قرار داد. سرانجام هند در سال 1974 موفق شد اولين آزمايش اتمى خود را با موفقيت به انجام برساند. اين پيروزى هسته اى آرامش را از پاكستان سلب كرد.

برنامه هسته اى پاكستان به دنبال شكست آن كشور در سال 1971 از هند آغاز شد، ذوالفقارعلی بوتوبوتو نخست وزير وقت پاكستان خطاب به دانشمندان كشورش گفت: «ما در صدد دستيابى به بمب هسته اى هستيم.» به دنبال اين تصميم ذوالفقار على بوتو بود كه چين كمك هاى اوليه ارزشمندى را به قيمت افزايش خشم هند، در اختيار پاكستان گذاشت.

يكى از كارشناسان برجسته بين المللى مى گويد: به دنبال كمك هاى اوليه چين بود كه پاكستان در بازارهاى بين المللى به سراغ عناصر و تجهيزات لازمه رفت و كمپانى هاى آمريكايى، كانادايى، بلژيكى، آلمانى، فرانسوى، نروژى، سوئدى و سويسى، در اين فعاليت ها طرف معامله پاكستان بودند. آمريكا در اپريل 1978 كليه كمك هاى نظامى و اقتصادى را به دلیل فعالیت های هسته ای پاكستان، از این کشورقطع كرد. اما درست ماه 9 بعد از قطع كمك هاى آمريكا به پاكستان می گذشت که افغانستان توسط ارتش سرخ شوروى اشغال شد. آمريكا و کشورهای غربی كمربند امنيتى و زنجيره اى كه در اطراف كشورهاى بلوك شرق كشيده بود، به خطر افتاده تلقى می كرد، به ناچار توسعه پروژه اتمى پاكستان را ناديده گرفت و به تكميل نيازها هرچه بيشتر ارتش پاكستان اقدام كرد و سالانه 2/3 ميليارد دلار كمك راهى پاكستان نمود.

 به دنبال اين كمك ها، پاكستان با سيل كمك هاى تسليحاتى و پول و... مواجه شد كه بلوك غرب براى مجاهدين افغانستانى مستقر در پيشاور مى فرستاد، پاكستان از اين كمك ها بهره هاى كلانى برد. با استفاده از قضيه بغرنج افغانستان، پاكستان به سرعت تكميل پروژه اتمى خود افزود. بعد از شكست شوروى در افغانستان و خروج ارتش سرخ از اين كشور و از هم پاشيده شدن بلوك شرق، امريكا بار ديگر به خطر و اهميت ويژه طرحهاي  اتمى پاكستان پي برد و با قطع كمك هايش در سال 1990 به پاكستان، زبان به اعتراض گشود. اما آن زمان كار از كار گذشته بود; زيرا پاكستان به كمك چين موفق به ساختن 7 تا 12 كلاهك هسته اى شده بود. تا آن كه سرانجام به دنبال آزمايشات اتمى هند، پاكستان نيز به تاريخ 9/3/77 (1998)در منطقه چاغى حل فاصل 70 كيلومترى خاك افغانستان و 30 كيلومترى مرز ايران، دست به آزمايشات هسته اى زد.

با حضور افراد افراطی از نقاط مختلف جهان به بهانه جهاد در پاکستان جریانهای افراطی گری به سرعت تشکیل و رشدیافت، از جمله گروه القاعده و گروههای جدایی طلب کشمیری از جمله گروهها بودند که در کنار احزاب مجاهدین رشد فوق العاده یافتند. گروهها کشمیری حملات چریکی را در کشمیر نیز اغاز کردند که از حمایت آی اس آی پاکستان برخور دار بودند.

پس ازختم جهاد وتشیکل گروه طالبان جریانهای افراطی با حمایت سرویس های اطلاعاتی پاکستان جان تازه ای یافتند ودرعین حالی که بخش عمده افغانستان را به کنترول خود در اوردند، طرح گسترده ای را تصرف کشمیراغاز کردند، همزمان با حملات گسترده طالبان در افغانستان و القاعده در نقاط مختلف جهان گروههای کشمیری حملات مرگباری را در کشمیر اغاز کردند وگروه انصار کشمیری از گروههای تندرو کشمیری بود که با القاعده ارتباط نزدیک داشت. آی. اس آی و طرفداران و رهروان ضیاءالحق، توانستند از نیرومندی گروههای تندرو تروریستی بهترین سود را ببرند و این نیروهای با انگیزه و فعال را به سوی دشمن و رقیب دیرینه خود، هند هدایت نمود. جنگ گرگیل در سال 1999 اتفاق افتاد این جنگ مهم ترین نبرد منظم . چریکی بعد از سه جنگ یاد شده میان هند و پاکستان بود با این تفاوت که مهاجمان در کشمیر بالباس های محلی تحت عنوان مجاهدین کشمیر با ارتش هند به نبرد می پرداختند، در این منطقه ارتفاعات پر از برف و خطرناکی است که هیچ کس در طول زمستان توان ماندن را در آنجا ندارند، مرزبانان هندی مجبور می گردیدند در سرمای زمستان این منطقه را ترک گویند. زمانی که برفها آب می گردید، نیروهای هندی دوباره به سنگرها و پایگاه های خود در ارتفاعات کرگیل که متصل به کوههای هیمالیاست، بالا می رفتند.

 

در سال 1999، قبل از آنکه برفها آب شود و زمینه باز گشت، مرز بانان هندی فراهم شود، نیروهای افراطی کشمیری با همکاری القاعده و آی.اس. آی از این ارتفاعات بالا رفته و پایگاههای ارتش هند را متصرف شدند. تصرف ارتفاعات کرگیل که مشرف بر چندین شهر و روستای کشمیر هند بود، تنش سیاسی و نظامی میان هند و پاکستان را به اوج خود رسانید و این اولین تنش و برخورد نظامی بعداز سال 1977 در زمان جدایی بنگله دیش از پاکستان بود. تداوم حملات گروههایی تحت نام مبارزین کشمیری از این منطقه، سبب گردید که تمامی مناسبات و مذاکرات سیاسی که تا پیش از این میان دهلی و اسلام آباد صورت گرفته بود، نقش بر آب گردد و حتی جنگ خونینی میان دو کشور اتمی هند و پاکستان احتمال می رفت. هواپیماهای هندی مرتب بلندی های کرگیل را بمب باران می کرد و حملات چریکی گروههای افراطی که طالبان و نیروهای القاعده نیز در کنار کشمیری های افراطی بودند، امنیت کشمیر هند را مختل کرده بود و در واقع جنگ تمام عیار در این ایالت آغاز شده بود.

با آنکه گروه ها و چریک های افراطی در کشمیر روزگار سختی را بر ارتش هند تحمیل کرده بود، اما نواز شریف از عواقب و ادامه این روند. بیمناک بود و از آن ترس داشت که هند دامنه بازی و جنگ را فراتر از کشمیر گسترش دهد و هر دو کشور دارای سلاح اتمی را وادار کند که رو در رو با یک دیگر وارد جنگ شوند. نواز شریف طرفدار خاتمه بخشیدن غایله کرگیل بود و اصرار داشت که نیروهای افراطی کشمیری، القاعده و طالبان که برای جهاد بدان جا رفته آند باز گردانده شوند. طرفداران ضیاء در ارتش و سازمان اطلاعات پاکستان اصرار بر ادامه جنگ و جهاد علیه هند داشتند.

 سرانجام با فشار حملات نظامی ارتش هند در کرگیل و نیز مخالفت نواز شریف به ادامه جنگ در این منطقه، غایله کرگیل به پایان رسید و نیروهای افراطی از آن منطقه بیرون کشیده شد.

 پس از ان نیز هند بارها اماج حملات تروریستی قرار گرفته است، اما مهمترین حمله تروریستی بعد از غایله کرگیل حملات گروهی بمبئی درسال 2008 بود. گروهی از تروریست ها از راه دریا وارد شهر بمئبی شدند و در چندین نقطه از هتل تاج محل، اقامت گاه یهودیان و... دست به عملیات تروریستی زدند، پس از سه روز نبرد خونین تروریستی در شهر بمبئی، این غایله به پایان رسید. هتل تاج محل آخرین محلی بود که تروریست ها تا آخرین نفس به مدت سه روز درآن مقاومت کردند. تروریست ها حدود 27 نفر بودند که دراین درگیری 26 نفرشان کشته شده اند و فقط یک نفر از آنان دستگیر شده اند.  و بیش از 200 در این نبرد خونین کشته شدند.

این حمله در حالی صورت گرفت که قرار بود مقامات هندی و پاکستانی برسر صلح شبه قاره با یک دیگر دیدار نمایند، اما این حملات سبب گردید که هند تمامی مناسبات خود را با پاکستان قطع نماید و بیش از یک سال هیچ گونه مذاکره ای میان دو کشور صورت نگرفت، اما پس حملات بمبئی باردیگر مذاکرات دو کشور از سر گرفته شده است، این  نشست در روز پنج شنبه25 فبروری 2010 در دهلی نو، پایتخت هند، برگزار شد، نیروپاما رائو و سلمان بشیر، مدیران کل وزارت خانه های امور خارجه هند و پاکستان  به بررسی روابط دو کشور پرداختند که از زمان حملات بمبئی در نوامبر سال 2008 به تیره گی گراییده بود و باعث تعلیق مذاکرات مقامات بلندپایه دو کشور شده بود. البته  برای گفت وگوهای  جدید در دهلی نو دستور جلسه مشخصی تعیین نشده و دو طرف صرفا به بررسی کلی مسایل مشترک و احتمال از سرگیری ارتباط مقامات ارشد سیاسی پرداختند.

مقامات پاکستانی گفته اند که هیات اعزامی این کشور به هند، در طول اقامت یک روزه خود خواستار از سرگیری مذاکرات جامع صلح به منظور رسیده گی به تمامی مسایل مورد اختلاف دو طرف شده است. کارشناسان معتقدند که این نشست به نتایج چشم گیری منجر  نخواهدشد و حداکثر انتظاری که می توان داشت، هموار کردن راه برای پی گیری مشکلات موجود از راه گفت وگوهای آتی است.

اما آنچه امید واری هایی را برای صلح به وجود آورده است، شرایط موجود میان سیاسی ونظامی است که پاکستان و هند با ان روبه رو اند و آن پدیده ای به نام تروریسم است که اکنون دامن گیرپاکستان نیز گردیده است، هرچند هند سالها است که از سوی تروریسم زخم خورده است، اما پاکستان دوسالی می شود مورد آماج حملات تروریست ها قرار دارد.

پاکستان از سوی امریکا نیز تحت فشار قرار گرفته است تا با برخورد جدی با گروههای افراطی مسلح در داخل، زمینه مقابله موثر نیروهای ائتلاف بین المللی با طالبان در افغانستان و سرکوب گروه های تروریستی در سطح منطقه و جهان را فراهم سازد. گفته می شود ملاقات مدیران کل وزارت خانه های امور خارجه هند و پاکستان نیز با پافشاری و میانجی گری ایالات متحده صورت گرفته تا به این ترتیب، از فشاری که تنش در روابط با هند بر منابع نظامی و امنیتی پاکستان وارد می سازد، کاسته و بر امکانات این کشور برای برخورد با شورشیان داخلی افزوده شود.

 اما در کنار این مسایل و ضرورت های منطقه ای، حمله تروریستی کابل به هتلی که داکتران هندی ها در ان بودند و همرزمان با نشست دهلی صورت گرفت، باردیگر تنش و بی اعتمادی ها را میان دو کشوربه وجود، آورد .

 البته این تحولات تنها این بار نبوده است بلکه محصول این نشست ها همیشه خونین و همراه با حملات تروریستی و یا شورش و اغتشاش بوده است، هرباری که نمایندگاه رسمی دوکشور با هم نشسته اند به زودی و یا همزمان باین مذاکرات تحولاتی در یکی از این کشورها و یا منافع این کشورها رویداده است که تمامی پل های پشت سر را خراب کرده است، حملات خونین تروریستی بمبئی در سال 2008و نیز حملات چریکی در ارتفاعات کرگیل کشمیر در سال 1999 و نیز دیگر حملات تروریستی که در آستانه این نشست ها و یا بعد از ان رخ داده است نمونه های بارز این بازی های گرگ و میش میان هند وپاکستان به شمار می رود.

گفته می شود در پاکستان و هم چنین هند قدرت هایی وجود دارد که هرگز نمی خواهند که میان هند و پاکستان مصالحه صورت گیرد، وضعیت موجود بهترین حالت برای کسب موقعیت این افراد است و این قدرت های محلی و کشوری برای برهم زدن نتیجه مذاکرات و تداوم تنش میان این دو کشور دست به چنین حملاتی می زنند. اکنون نیز این انفجارها در چهار راه انصاری کابل در حالی صورت می گیرد که هند و پاکستان باردیگر مذاکرات صلح خود را برای برون رفت از بحران موجود میان دوکشور اغاز کرده اند. پیش از این برخی از کارشناسان امور هند و پاکستان گوش به زنگ بودند که در راستای نشست های هند و پاکستان کی و درکجا و چه حادثه خونینی رخ خواهد داد و حملات تروریستی به منافع هند در کابل نشان داد که  مخالفان صلح هند وپاکستان عقده های شان را این بار در افغانستان علیه منافع هند خالی کردند.

براین اساس این نشست نیز مانند نشست های گذشته بیشتر یک بازی سیاسی است تا رسیدن به یک راهکار واقعی برای صلح پایدار در منطقه و حل واقعی اختلافات میان هند و پاکستان.


March 4th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی